ف

ساخت وبلاگ

ف هنوز زنگ میزنه و با هم حرف میزنیم. هر دومون میدونیم که رویای به هم رسیدن مون چند شب پیش تموم شد (چون باباش مخالفت نهایی خودش رو هم نشون داد) اما به طرز احمقانه ای هنوز با هم حرف میزنیم. رویای ما به پایان رسید ولی هنوز هم وقتی عکس هاش رو میبینم یا تماس تصویری میگیریم، قلبم تند تند میزنه. 

انگار به پایان رسیدن رویامون هیچ چیزی از مهربونی چشم های ف کم نکرده. انگار مخالفت باباش نتونسته کوچکترین تاثیری روی لحن پر از عاطفه و قشنگش بذاره. از من که گذشت، ولی چقدر خوشبخت میشه آدمی که سهمش از زندگی ف میشه.  

+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۹ ساعت 0:55 توسط اسکروچ  | 
نمی دونی چه فکرهایی به سرم زده!!!!...
ما را در سایت نمی دونی چه فکرهایی به سرم زده!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : homesicknessdaysfromstockholm بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:06