سپیدار و کرونا!

ساخت وبلاگ

صبح جمعه رو با سرفه های خفیف شروع کردم. وارد دفتر که شدم، همکارها به شوخی میگفتن: کرونا گرفتی، به زودی میمیری!!! 

ظهر جمعه شدت سرفه ها اینقدر شده بود که همکارها به التماس افتادن و گفتن تو رو خدا برو خونه!  صبح شنبه حالم زیادی بد بود، درخواست تست کرونا دادم. صبحِ یک شنبه تست رو انجام دادم و صبح دوشنبه جوابش اومد:

سپیدار گرامی،

کرونا گرفتی!!! ما هشتاد درصد حقوق ات رو پرداخت میکنیم ولی جون اون مادرت از خونه بیرون نیا.  . با هر کسی که توی هفتاد و دو ساعت گذشته در تماس بودی، تماس بگیر و بهشون بگو کرونا گرفتی تا اونا هم برن تست بدن. 

اینگونه است که کریسمس امسال را در معیت کرونا و در مقابل لپ تاپ می گذارنیم.  تب و لرزهای شدید داریم و همیشه یک پتو بر شانه های مان است. هیچ بویی را حس نمیکنیم. مادر که زنگ میزند، پتو را از شانه های سردمان برمیداریم تا نفهمد که سپیدارش بیمار است! تمام مواد غذایی موجود در خانه را خورده ایم و تا سه روز دیگر هیچ خوردنی در خانه باقی نخواهد ماند. کسی هم نیست که برای مان خرید کند. احتمالاً گامِ بعدی، خوردن میز و صندلی و کاناپه است. کاناپه از همه خوشمزه تر به نظر میرسد!!! 

ف. هم هر چند ساعت یک بار زنگ میزند و توصیه های ایمنی میکند. قرار بود تعطیلات کریسمس را بال بگشاییم و به دیدارش برویم، اما کرونا زنجیری بر بال های مان شد و زمین گیرمان کرد.  سپیدار شب ها تلاوت میکند: و لعنت الله علی قوم الخفاش خور!!! 

+ نوشته شده در شنبه ششم دی ۱۳۹۹ ساعت 15:24 توسط اسکروچ  | 
نمی دونی چه فکرهایی به سرم زده!!!!...
ما را در سایت نمی دونی چه فکرهایی به سرم زده!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : homesicknessdaysfromstockholm بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 1:06